خودت را بگذار جای من

داستانهای کوتاه ایرانی و خارجی همراه با نقد...ادبیات معاصر

خودت را بگذار جای من

داستانهای کوتاه ایرانی و خارجی همراه با نقد...ادبیات معاصر

مرگ پرنده

پرنده امشب مرد....بدون هیچ حرفی..گریه کردم.زیاد نه.نگاه کردم فقط...از قفس درش آوردم و توی دستم گرفتمش.دیگه از من نمیترسید..چشماشو بسته بود...پرنده دیشب ۳تا تخم گذاشته بود...زن عمو کوچیکه میگه پرنده ضعیف شده بوده...شاید هم سردش بوده

روزی که برام خریدیش اسم ماده هه رو گذاشتیم طناز...اون که نره اسمش شد ارشک...زمستون پارسال بود...حالا نره مونده با یه دنیا خاطره با ۶تا تخم کوچولو که مادر ندارن............

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد